Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


جملات زیبا

مهم نیست از بیرون چی به نظر میام

کسایی که درونمو میبینن واسم کافیه

واسه اونایی که از رو ظاهرم قضاوت میکنن

حرفی ندارم همون بیرون بمونن واسشون ب

+نوشته شده در دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:,ساعت20:59توسط فرشید ... | |

<< گوور باباي عشق و رفا… >>

♥♡"یه" دوش آبگرم. . . .

"یه" موزیک لایت از حسن خرصدا که با خـــودم زمــــزمــــش میـــــکنـــــم... 

 "دِِِل نََــــبََـــنْْــد کــــــه تــََََــــش تــَََـــــلـْْــــخــــیــْْْـــه"♥♡

ودر کنارش صدای شدید شرشر بارون. . . .

"یه" نخ سیگار Wineston. . . .

"یه" تنهایی. . . .

"یه" موبایل سایلنت. . . .

"یه" حس خوب. . . .

"یه" حس آرامش. . . .♥♡

♥♡همه این "یه..."ها واسه من یه"دنـــ ــیـــــ ــا" ساخته!!!

دنیایی خالی از خـــــیــانــــت...

خالـــی از دروغ...

خالـی از آدمکهای دو رنگ...

خالـــی از رفــــیقای لاشـــــــــ ی....

و خالی از هزار کثافت دیگه...♥♡

♥♡پـــــََـس تا این دنــــیـــا رو دارم………

+نوشته شده در دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:,ساعت20:57توسط فرشید ... | |

خدایا کفر نمیگویم پریشانم...

چه میخواهی تو ازجانم....

مرا بی انکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا اگر روزی ز عرش خود به فرش آیی لباس فقر پوشی و غرورت را برای تکه ای نان به زیر پای نامردان بیندازی و شب آهسته و خسته تهی دستو زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگوی...نمیگویی؟

خداوندا اگر در روز گرما خیز تابستان لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری و آنجا آنطرفتر امارتهای مرمر را ببینی زمی و آسمان را کفر میگوی ..نمیگویی؟

خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی

خداوندا تو مسولی خداوندا تو میدانی که انسان بودنو ماندن در این دنیا چه دشوارست.....

+نوشته شده در دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:,ساعت20:53توسط فرشید ... | |

میگن شب اول قبر خدا میپرسه :

 

وقتی همسایه ات گرسنه بود تو کجا بودی!؟

 

وقتی دوستت کفش نداشت تو کجا بودی و خلاصه از این سوالا.....

 

ولى من

 

میخوام سرمو بندازم پایینو با خجالت بگم؛

 

خدا جونم، خودت کجا بودی!؟

 

بهش بگم وقتی کمر این همه جوون زیر این مشکلات خم شد تو کجا بودی!؟

 

وقتی هزار تا دختر به خاطر گشنگی و مریضیه خانوادشون فاحشه شدن تو کجا بودی!؟

 

اونروزی که با زندگی و آیندمون بازی کردن کجا بودی؟!

وقتی خیانت عشقمو دیدم زجه میزدم تو کجا بودی؟!

 

وقتی حاجیات مکه و کربلا رو بارها و بارها زیارت و سیاحت می کردن ولی کودکان زیادی از گرسنگی جان میدادن کجا بودی؟!

 

خدایا ..

 

توی این دنیا خیلی عذاب کشیدیم

 

شب اول قبرمون به حرمت این همه عذابی که کشیدیم و هیچی نگفتیم..

 

خواهشاً سکوت کن..

 

مثل روزایی که باید توی دهن خیلیا میزدی اما سکوت کردی...

Harfe delame



+نوشته شده در دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:,ساعت20:52توسط فرشید ... | |

نمازهایت را عاشقانه بخوان،حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،

 

قبلش فکر کن چرا داری نماز میخونی؟؟؟

 

آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که تمام عمرداری تکرارشون میکنی.

 

تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.

 

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن

 

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

 

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست

 

تـا سجـده کـنـنـد ... ولـو یـک سـجـ

 

+نوشته شده در یک شنبه 6 مهر 1393برچسب:,ساعت10:49توسط فرشید ... | |

 

+نوشته شده در یک شنبه 6 مهر 1393برچسب:,ساعت10:49توسط فرشید ... | |

ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟

 

 ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ...ﺑﮑﻨﯿﻢ ...

 

ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ ...

 

ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ...

 

ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ..

24

ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ

 

ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ...

24

ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ..

 

ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ ...

 

 ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ

 

ﻭ ﺭﻭﺵ ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻫﺴﺖ ...

 

ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ : 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ ...

 

 

پس یه ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ

+نوشته شده در یک شنبه 6 مهر 1393برچسب:,ساعت10:40توسط فرشید ... | |

1لب ازون لبای خوشمزت میدی ؟؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

 

علی دایی در حال خریدن رب گوجه فرنگی:))))

 

تو چرا لباتو غنچه کردی؟؟استغفرالله

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:,ساعت6:58توسط فرشید ... | |

نامحرم نامحرم است ....... !!!

   خواهرم عکس پروفایلت آنگونه هست که باید باشد !!!؟؟؟

    و تو ای برادرم حرف هایت با دختران ادلیستت آنگونه هست که باید باشد !!!؟؟؟

مرز بین محرم و نامحرم را حفظ کرده ایی ؟؟؟؟ آری اینجا همه چی مجازیست ، همه چی .......

اما ..... اینجا هم نامحرم ، نامحرم است ....... !!!

نکند عکست آنگونه باشد که نباید ..... !! 

     و یا حرف هایت آنگونه باشد که نباید ...... !!

آری اینجا محیط ، محیطی مجازی'ست ......

    اما ..... " خدایش " همان خدای همیشگی'ست ...... !!

یادمان نرود ، اینجا هم در محضر " خداییم " ......... !!!!!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:,ساعت6:56توسط فرشید ... | |

نامحرم نامحرم است ....... !!!

   خواهرم عکس پروفایلت آنگونه هست که باید باشد !!!؟؟؟

    و تو ای برادرم حرف هایت با دختران ادلیستت آنگونه هست که باید باشد !!!؟؟؟

مرز بین محرم و نامحرم را حفظ کرده ایی ؟؟؟؟ آری اینجا همه چی مجازیست ، همه چی .......

اما ..... اینجا هم نامحرم ، نامحرم است ....... !!!

نکند عکست آنگونه باشد که نباید ..... !! 

     و یا حرف هایت آنگونه باشد که نباید ...... !!

آری اینجا محیط ، محیطی مجازی'ست ......

    اما ..... " خدایش " همان خدای همیشگی'ست ...... !!

یادمان نرود ، اینجا هم در محضر " خداییم " ......... !!!!!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:,ساعت6:55توسط فرشید ... | |

دکتری برای خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست..حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. نه فقط این، بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است.به نظرتان چکار کنم!! استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد..زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم..چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!!          



+نوشته شده در پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:,ساعت6:51توسط فرشید ... | |

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:,ساعت6:50توسط فرشید ... | |

امروز دست خط بچگیامو بردم دارو خونه...

.

.

.

.

.

.

.

.

.

یارو بهم استامینوفن داد

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:,ساعت6:49توسط فرشید ... | |

دخترهآ میفته تو دریا کوسه کاریش نداره ،از کوسه میپرسن چرا نخوردیش ؟ میگه پارسال یه دختر خوردم اینقدر کرم مالیده بود که هنوزم اسهالم !!

+نوشته شده در پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:,ساعت6:48توسط فرشید ... | |

صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 28 صفحه بعد